آرزوها
آرزوها



ننه خورشید یه پسر داشت ، کاکلش رنگ طلا بود

چشماش از پولک آبی ، حنجره اش پر از صدا بود

ننه شب یه دخترک داشت ، پوستش از حریر مهتاب

تو چشاش صدتا ستاره ، گیسش از ابریشم ناب

ابریشم ناب ، ابریشم ناب

دنبال دختر شب بود پسر عاشق خورشید

اما تو گردش تقویم اونو یک لحظه نمی دید

گاهی میزد زیر آواز وقتی که تنها میموندش

رو به تاریکی جاده با چشای باز میخوندش

هر جای قصه که باشی دلم از تو دور نمیشه

تنها جای امن دیدار وعده گاه ما گرگ و میشه

دختر شب قصه هاشو تو دل خودش میخونه

تا سپیده گوش به زنگ صدای پسر میمونه

ننه شب میگه صدای دخترش یه جرم زشته

همیشه قصه ی نور رو دستای سایه نوشته

اما عمر قفل و زنجیر از قدیما بی دوومه

وقتی دخترک میخونه کار تاریکی تمومه

دختر ساکت قصه حرفاشو یه روز میخونه

صداشو به گوش خورشید میرسونه

میخونه مرد طلائی دلم از تو دور نمیشه

همه ی عمر منو تو بعد از این تو گرگ و میشه

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نگارش در یک شنبه 22 ارديبهشت 1390برچسب:, ساعت 22:37 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->

.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.




Digital Clock - Status Bar